خاله سوسکه جلد دیگری از مجموعه کتاب هایی با عنوان داستان های چشم قلمبه است که جنس صفحات آن از نوع گلاسه بوده و دارای جلد سخت می باشد؛ همین امر موجب ماندگاری بیشتر آن می شود. شکل ظاهری این کتاب به گونهای طراحی شده است که روی صفحهی آخر آن دو عدد چشم متحرک عروسکی قرار گرفته و روی تمام صفحات و جلد، جای این دو چشم با دقت و ظرافت تمام به صورت دو حفرهی تو خالی مشخص شده است. متحرک بودن چشمها و داشتن ظاهر متفاوت و جذاب، یکی از دلایل محبوبیت این مجموعه بین کودکان می باشد.
خاله سوسکه به همراه پدر پیرش در یک خانهی کوچک زندگی می کند. روزی از روز ها پدرش به او می گوید من دیگر پیر شده ام و تو باید به فکر زندگی خودت باشی؛ بنابراین به شهر همدان؛ نزد مرد مهربانی به نام مش رمضان برو، شاید آن جا با او ازدواج کنی، مطمئنم او تو را خوشبخت می کند. سوسکی خانم چادر یزدی و کفش های قرمزش را به پا می کند تا راهی همدان شود. در طول مسیر او به قصاب، بغال و نانوا برخورد می کند؛ هر یک از آن ها به او پیشنهاد ازدواج می دهند اما سوسکی خانم نمی پذیرد. چون اگر بخواهد با هر کدام از آن ها ازدواج کند ممکن است به هنگام مشاجره جانش به خطر بیفتد زیرا یکی با ساطور قصابی، دیگری با سنگ ترازوی بقالی و نانوا هم با وردنه او را تنبیه می کند. خاله سوسکه غمگین و ناراحت به راه خود ادامه می دهد تا شاید بتواند آن مرد مهربان رویا های خود را پیدا کند. آیا می توانید حدس بزنید که در نهایت او با چه کسی ازدواج می کند؟ این داستان زیبا را بخوان تا متوجه شوی.
نظرات مشتریان
بررسی ها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.
نوشتن نظر مشتری